عرب ها و شوک تمدن جدید

arab_world
منبع: / روزنامه / همشهری ۱۳۸۲/۰۴/۲۸
نویسنده : خالد زیاده

  خالدزیاده، استاد تاریخ دانشگاه لبنان در این مقاله این پرسش را مطرح می کند: «چرا جهان عرب در حالت ناتوانی از هر گونه واکنش به سر می برد؟ و چرا کوشش برای نوسازی کمرنگ شده و صدای مصلحان، خاموش شده است؟» وی در پاسخ به این پرسش، مقاله زیر را نوشته است که آن را از مجله کویتی «العربی» گرفته ایم. 

تاریخ نوین عرب دو سده گذشته، خطای نظریه برخورد تمدن ها را به اثبات رسانده است. تمدن عربی- اسلامی در برابر تمدن اروپایی غربی، که قدرتش در پایان سده هفدهم پدیدار شد، به مثابه یک بلوک یگانه بی تحرک نبوده است. بلکه برعکس تجربه های نوین و معاصر عربی نشانگر همکنشی آن با تمدن غربی در عرصه های اندیشه و علم و تکنیک است. این امر، تأثیر ژرفی در جوامع عربی داشته است. جدیدترین جنبش فکری و جدلی درون جوامع عرب نشانگر سرزندگی نسل هایی است که در سده نوزدهم و سده بیستم به طور پیاپی پدیدار شدند که ما از دو دهه پیش تاکنون این سرزندگی را از دست داده ایم.
نظریه برخورد تمدن ها براین فرض مبتنی است که هر تمدنی، یک گوهر قایم به ذات است که در ژرفا تغییر نمی کند. ما به منظور درک دیالکتیکی- که ملت ها و تمدن های غیر اروپای غربی از سر گذرانده اند- پیشنهاد می کنیم به مفهوم «شوک تمدن» جدید که توسط غرب اروپایی به جهان وارد شده است بپردازیم. همچنین تأثیر آن را نه تنها بر کشمکش میان غرب و جهان بلکه بر درگیری ها و کشاکش های درون هر تمدن و هر جامعه بررسی کنیم.
فراگیری تمدن غربی
ناگزیر باید اعتراف کنیم که شکل فراگیر تمدن غرب خود را بر همه تمدن های بشری از ژاپن و چین تا هند و ایران و روسیه تا ترک ها و عرب ها تحمیل کرده است.
شاید روسیه جزو نخستین کشورهایی باشد که متوجه دستاوردهای اروپای غربی در پایان قرن هفدهم شد؛ زیرا بخشی از روسیه از نظر جغرافیایی در قاره اروپا قرار می گیرد. می دانیم که تزار روسیه، پترکبیر (۱۶۷۲-۱۷۲۴) در سال ۱۶۹۷-۱۶۹۸ برای آگاهی از پیشرفت این کشورها به اروپا سفر کرد. وی وقتی به روسیه بازگشت به یک رشته نوسازی پرداخت که شامل تشکیل مجلس سنا، تأسیس ارتش آموزش دیده و بنیادگذاری پایتخت مدرن روسیه در پترسبورگ بود. این نوآوری ها باعث شد تا پترکبیر به پیروزی های نظامی درخشانی دست یابد و مساحت روسیه را از شمال و جنوب گسترش دهد. از همان زمان روسیه به یک قدرت بین المللی تبدیل شد که یک مدیریت مدرن آن را اداره می کرد؛ گرچه روسیه ای که پترکبیر می خواست آن را به دوران جدید منتقل کند، نظام کشاورزی عقب مانده ای داشت، اما اصلاحات پترکبیر- به رغم آثار مثبت و برجسته اش- با مخالفت سرسخت نیروهای محافظه کار و سنتی و نیز کلیسای ارتدکس، روبه رو شد. البته کشورها و قلمروهایی که تجربه ای شبیه تجربه روسیه را از سر گذراندند با این کشمکش بیگانه نبودند. این کشمکش در پرتو تطور تاریخی جوامع قابل فهم است و از آن جا که نوسازی به تحول نیروهای مؤثر درون هر جامعه می انجامد، همیشه کسانی هستند که احساس کنند این نوسازی باعث از دست رفتن امتیازاتشان می شود. اگر اصلاحات پتر کبیر، شوکی در درون روسیه ایجاد کرد که به کشمکش درون جامعه روس انجامید، دولت عثمانی شاهد شوک دوگانه ای بود که طی آن اروپا دوبار قدرت خود را نشان داد؛ بار نخست هنگامی بود که ارتش های متحد اروپا توانستند در سال ۱۶۹۹ شکست بزرگی به عثمانی ها وارد سازند. این امر تأثیر جنگ افزارهای نوین و سازماندهی نظامی مبتنی بر علوم تاکتیکی- طبق تعبیر به کار رفته در آن زمان- را به اثبات رساند. بار دوم هنگامی بود که عثمانی ها دریافتند، روسیه ضعیف و عقب مانده توانست با استفاده از تجربه اروپا، نیرومند شود و بر دولت عثمانی-که ارتشش با اعتقادات رایج آن هنگام شکست ناپذیر بود- پیروز شود. همه اینها، طبقه حاکم در استانبول و در رأس آن سلطان عثمانی را وادار کرد تا تصمیم به اجرای اصلاحات نظامی بگیرد و مدارس فنی برای آموزش افسران تأسیس کند و صنعت چاپ را وارد کشور نماید.
کوشش های اصلاح طلبانه طی دوره های پنج سلطان در قرن هجدهم با مقاومت نیروهای داخلی و به ویژه نیروهای ینی چری (نیروهای نظامی دوران عثمانی- م) روبه رو شد. زیرا اینها می ترسیدند اصلاحات باعث از دست رفتن امتیازاتشان شود. در آن هنگام شماری از شخصیت های نهاد دینی برضد اصلاحات و شماری در کنار اصلاحات قرار گرفتند.
اعتراضی ینی چری ها به دو انقلاب منجر شد: یکی در سال ۱۷۳۰ که به سرنگونی سلطان احمد سوم و قتل وزیر اصلاح طلبش انجامید و دومی در سال ۱۸۰۷ که به تخریب همه دستاوردهایی انجامید که در دوره سلطان سلیم سوم تحقق یافته بود. وی پس از این انقلاب به قتل رسید.
اما جریان اصلاح طلبی متوقف نشد بلکه برعکس توسط سلطان محمود دوم ادامه یافت. وی در سال ۱۸۲۶ توانست موانع برخاسته توسط نیروهای ینی چری را برطرف سازد و راه را برای اصلاح طلبی و نوسازی باز کند که امور قضایی، آموزشی، نظامی و همانند آن را در بر گرفت.
شوک غربی ها در جهان عرب و به ویژه در مصر، قوی تر بود. این کشور در سال ۱۷۹۸ با ورود ناپلئون بناپارت در رأس ارتشی بزرگ به اشغال غربیان درآمد. فرانسویان هنگام ورود به مصر با مقاومت مردم روبه رو شدند و البته طبیعی بود که مصریان در برابر ارتش اشغالگر، مقاومت کنند و شهر قاهره چندین بار علیه آنان به پا خیزد. اما این امر مانع مشاهده تجربه سازماندهی فرانسویان و ابزارهای نظامی پیشرفته آنان شد.
با خروج فرانسویان، مصریان پی بردند که جهانی متفاوت با جهان آنان وجود دارد و امکانات برای استفاده از این دنیای پیشرفته موجود است. لذا محمدعلی پاشا، فرمانروای مصر که در سال ۱۸۰۵ به قدرت رسید به نوسازی ارتش و مدیریت و آموزش و پرورش و صنعت و کشاورزی پرداخت. به گونه ای که مصر طی چند سال به یک نیروی منطقه ای تبدیل شد که می توانست شرق را به نیرویی مدرن و جدید بدل سازد. اما محمدعلی گرفتار سوریه شد زیرا شورش هایی علیه فرزندش ابراهیم پاشا- که حاکم سوریه بود- انجام گرفته بود.
این آشوب ها توسط دو دسته انجام می شد یکی نیروهای محافظه کار بودند که نمی خواستند از امتیازهای سنتی شان دست بردارند و دیگری نیروهای بودند که انگلیس و فرانسه، اسلحه در اختیارشان قرار می دادند تا علیه حاکمیت مصریان، شورش کنند. نیروهای اروپایی از مصر نیرومند به هراس افتادند. مصری که از نظر قدرت نظامی و اقتصادی می توانست با خود کشورهای اروپایی هماوردی کند. زیرا در آن زمان، جبران تفاوت میان شرق و غرب و پرکردن شکاف تمدنی ممکن بود. ما امروزه فراموش می کنیم که چگونه ده ها سوسیالیست فرانسوی نومید از حاکمیت محافظه کاران در فرانسه، به مصر آمدند و تجربه خود را در عرصه های صنعت، کشاورزی و ساختمان عرضه کردند. آنان، تجربه پیشگامی را در مصر مشاهده کردند. حتی، ژاپنی ها نیز در دهه شصت سده نوزدهم، هیاتی را برای استفاده از تجربه دادگاه های مختلط به مصر اعزام کردند.
مصر در نیمه سده نوزدهم شاهد رنسانس (نوزایی) برجسته ای بود اما با این همه، آن تجربه ناکام ماند. آیا آن گونه که برخی تحلیل های کنونی می گویند علت آن، عرب ها و مسلمانان هستند که خواهان مدرنیسم نیستند یا مسأله، دلایل دیگری دارد؟
ناکامی تجربه مدرنیسم
ناکامی تجربه مصر به دو عامل باز می گردد: نخست به سرعتی مربوط می شود که اصلاحات طی آن انجام گرفت و همه عرصه ها را در برگرفت بی آن که نیروهای اجتماعی حامی این اصلاحات پدید آیند. بلکه برعکس این امر، محمدعلی پاشا با بیرحمی و خشونت همه مخالفان و غیرمخالفانش را سرکوب کرد. همچنین، نوسازی هایی که قصد دارد جامعه ای را از یک مرحله به مرحله دیگر منتقل کند باید با اصلاحات سیاسی مناسبی همراه گردد که برای نیروهای اجتماعی، فرصت مشارکت در تجربه نوسازی را فراهم سازد و برای حمایت از آن کوشش کند. دوم نزدیکی مصر به اروپا در قیاس با ژاپن ومخالفت اروپا با برپایی دولتی نیرومند در برجسته ترین نقطه جغرافیایی جهان است. چند سالی نگذشت که مصر در زیربار قرض فرو رفت و انگلیسی ها در سال ۱۸۸۱ آن را اشغال کردند. لذا مصر، شاهد تقهقر آموزش و پرورش و فرآورده های کشاورزی و صنعتی و گسترش بیماری شد و در فقر فرو رفت.
با این همه، مصر که زیر استعمار انگلیس به سر می برد، گواه بروز یک جریان فکری اصلاح طلب شد که خواستار ژرف اندیشی در دلایلی شد که باعث پیشرفت اروپا و بازگشت مسلمانان از شکوفایی سابقشان گردید.
این جریان با نام اصلاح طلب اسلامی شناخته شد، زیرا خواستار اصلاح حال و وضع مسلمانان، شیوه تفکر و تدریس و رویارویی شان با جهان نوین بود.
جریان اصلاح طلب اسلامی، مخالف تمدن غرب نبود بلکه عکس آن صحیح است. چکیده اندیشه اصلاحی می گوید که مسلمانان، تاریخ و عقیده خود را دارند و ناچار باید با تکبر بر میراث غنی خود بتوانند دستاوردهای تمدن از هر جهت که بیاید جذب کنند و بلکه حتا در باز تولید علم و مشارکت در تمدن سازی مشارکت جویند.
دیدگاه دوگانه
غرب اروپایی، تناقض آشکاری را نشان داد. این تناقض میان اندیشه هایی بود که مطرح می کرد و عملی که در حق ملت های جهان انجام می داد. از یک سو، گروه های روشنگری در میان همه ملت ها پدیدار شدند که شیفته اندیشه های انقلاب فرانسه شدند.
اندیشه هایی که برمبنای آزادی و برابری و عدالت و اندیشه های لیبرالیسم انگلیسی نهادینه شده براساس استقلال سه قوه و آزادی فرد و احترام به گزینه هایش بود. از سوی دیگر کشورهای اروپایی در پایان سده نوزدهم و آغازهای سده بیستم چهره ای جز چهره استعماری خود به ملت های جهان نشان ندادند و جز چپاول و سلطه گری کاری نکرد.
جنگ های رهایی بخش چین و هند و کشورهای عربی و آفریقایی، تجربه هایی بود که ملت های جهان بدان دست یازیدند و طی آن شعارهای خود غرب یعنی آزادی و استقلال را سر دادند و نظام های همراه با قانون اساسی و پارلمان را به وجود آوردند.
هیچ ملتی از فرزندان تمدن های تاریخی در جهان نبود که از تمدن غرب تأثیر نگیرد. این همکنشی به سر برآوردن فرهنگ های ملی انجامید که از غرب زدگی یا فقدان هویت فرهنگی این ملت ها جلوگیری کرد. ما شاهدیم که فرهنگ های ملی در همه جای جهان- همچون فرهنگ غربی- با تکامل ابزارهای بیان ادبی، هنری و فکری، ابعاد نوینی پیدا کردند.
اما، امروزه چرا جهان عرب، انگار همچنان در مرحله واکنش نسبت به غرب است؟ غربی که دیگر فقط اروپایی نیست بلکه آمریکایی نیز شده است و اصولاً چرا طی بیست سال اخیر شاهد عقب نشینی در فراخوان به نوآوری هستیم و عرصه برای فراخوان محافظه کاری و در لاک خود فرو رفتن، فراخ شده است که هیچ شباهتی با دو قرن اخیر ندارد.
جانبداری غریبان
پشتیبانی غرب از اسرائیل و موضع گیری غربیان برضد حقوق عرب ها پس از سازش ها با غرب و در پی آن جنگ های استقلال، عاملی برای ادامه واکنش یا سر بر آوردن آن بوده است.
اما گذشته از این عامل مهم که نه فقط نشان دهنده جانبداری غرب بلکه نشانگر ناتوانی عرب ها در دفاع از حقوق شان است، مشکل ما با غرب، بیانگر کشمکش نیروهای داخلی است که ربطی به غرب ندارد. این مشکل از همان آغاز که برای نخستین بار با تمدن اروپا روبه رو شدیم به همین شکل بوده است.
به همان میزان که تجارب نوسازی عربی ناکام ماندند به همان میزان واکنش نسبت به غرب بروز یافته است و گویی هنوز در همان لحظه شوک اول هستیم. جهش نوگرایی که جهان عرب پس از جنگ جهانی دوم شاهدش بود در دهه هفتاد عقب نشست و راه را برای فراخوان های ضدغربی و درخواست های انزوایی آماده کرد. ما، بدین سان، قدرت تمیز میان تمدن غرب و علوم و تکنیکش- که به استفاده از آن ادامه می دهیم- و سیاست های دولت هایش را از دست دادیم. خلط مبحثی که میان فرهنگ غرب و سیاست هایش، تمایز قایل نیست، چهره دیگر نظریه برخورد تمدن هاست که میان جریان های گوناگون درون هر تمدن، تمایز قائل نیست و آن را کل یگانه می شمارد.
آیا برما واجب نیست که اکنون به اندیشه پیشگامان نوزایی عربی نظیر طهطاوی و خیرالدین تونسی و علی مبارک و دیگران بازگردیم که شیفته غرب تا حد وابستگی نشدند و شوک تمدنی اش آنان را به در لاک خود فرو رفتن نکشاند. آنان فهمیدند که تمدن غرب و دستاوردهایش، دستاوردهای همه انسانیت است که در مرز ماشین و تکنیک متوقف نمی شود بلکه از آن فراتر می رود و به آزادی فرد و دولت قانون می رسد.

Latest News

کشمکش ترک و فارس در ایران


قالت لي الشجرة: هنا مرغنا أنف الجيش الفارسي في الوحل


جلوه هاى زشت و زيبا در قيام مردم


پیام من به ملت کورد در تلویزیون کورد کانال


با اين شعار مسموم برخورد كنيم: ما آریایی هستيم عرب نمى پرستيم


Facebook

Twitter

Flickr