اسپانیا ، اروپا و آقای بوش

us flag
منبع: روزنامه شرق 04/03/1383
به نقل از: السفیر
نویسنده: امانوئل والرشتاین
مترجم: یوسف عزیزی بنی طرف

بامداد روز پنجشنبه ۱۱ مارس ۲۰۰۴، چند بمب، تقریبا به طور همزمان در چند ایستگاه قطار در مادرید منفجر شد. در این حادثه بیش از ۲۰۰ تن کشته و شماری زخمی شدند. این امر، هراس انگیز و فاجعه وحشتناکی بود که شوک آنی و کوتاهی در اسپانیا و مناطق مختلف جهان پدید آورد.
طبعا نخستین پرسش درباره فاعل این کار بود. دولت اسپانیا فورا جنبش استقلال طلب باسک (اتا) را متهم کرد که – البته – طی چند دهه در یورش هایی دست داشت. اما در خلال چند ساعت، بسیاری از افراد و ازجمله پلیس دیگر کشورها گفتند که فاعل، گروهی مرتبط با سازمان القاعده است و نه سازمان «اتا». در همان روز «اتا» به طور مستقیم و به واسطه گروه های سیاسی هوادارانش، به شدت این اتهام را رد کرد (درحالی که همواره در حمله های پیشین، مسئولیت انفجارها را به عهده می گرفت.) به رغم احساسات فزاینده مبنی بر این که «اتا» مسئول انفجارهای ایستگاه های قطار نیست اما دولت اسپانیا اصرار داشت که این سازمان، مظنون اصلی است. وزیر خارجه اسپانیا از همه سفیران اسپانیا خواست تا این ادعا را مطرح سازند.
خوزه ماریا ازنار، نخست وزیر اسپانیا طی چند روز و به طور شخصی با همه سردبیران روزنامه های عمده اسپانیا تماس گرفت و اصرار داشت که «اتا» را باید سرزنش کرد. سرانجام وزیر کشور اسپانیا اعتراف کرد این امکان وجود دارد که فاعل، گروهی مرتبط با القاعده باشد.
با فرارسیدن روز یکشنبه، همه جهان متوجه شده بود که «اتا» مسئول نیست بلکه القاعده، مسئول است؛ گرچه خانم وزیر خارجه در بامداد همان روز و به واسطه، تلویزیون، همچنان اصرار می کرد که «اتا» مظنون اصلی است.
علت قرائت های اشتباه و غیرعادی همانند این قرائت که اگر گمراهی عمدی از سوی دولت اسپانیا نیست پس چیست؟ برای درک این امر باید به ریشه های سیاست دولت اسپانیا بازگردیم و طبعا باید به یاد آوریم که انتخابات پارلمانی قرار بود روز یکشنبه پس از روز انفجارها انجام گیرد. پس از حکومت فرانکو، اسپانیا به نظام دوحزبی تبدیل شد که با نظام تطبیق شده در اغلب کشورهای غربی مشابهت دارد: حزب سوسیالیست (چپ میانه) در برابر حزب محافظه کاری که حزب مردم نام دارد. افزون بر معادله چپ و راست که نشانگر چنین احزابی است، این دو حزب درباره مسایل سیاست خارجی و تعامل با خواسته اعطای خودمختاری (اگر نگوییم استقلال) به شماری از مناطق اسپانیا با هم اختلاف دارند.
این مناطق از کاتالونیا و باسک آغاز می شوند و به گالیسیاواندلس و والنسیا و جزایر قناری می رسند.
سوسیالیست ها که از سال ۱۹۸۲ تا سال ۱۹۹۶ به ریاست فیلیپی گونزالس بر دولت اسپانیا چیره بودند، برای پیوستن اسپانیا به اروپا و ایفای نقش برجسته در نهادهای اروپایی کوشش های زیادی کردند.
همچنین سوسیالیست ها، نیروی مهمی در تلاش برای دستیابی به موافقت نامه میان اسرائیلی ها و فلسطینیان به شمار می رفتند. در مسایل داخلی، سوسیالیست ها بر گرایش عدم تمرکز فراوان در ساختار قانون اساسی تاکید می کردند؛ گرچه کوشش شان در این زمینه کمتر از آن چیزی بود که احزاب منطقه ای خواهان دستیابی بدان بودند.
وقتی حزب مردم در سال ۱۹۹۶ به حاکمیت رسید، کوشید به ایالات متحده آمریکا نزدیک شود و این درحالی بود که واشنگتن با کشورهای اروپایی در کشمکش بود. این مساله پس از ریاست جمهوری جورج بوش، آشکارتر شد و اسپانیا به پشتیبان بسیار فعال سیاست های بوش درعراق تبدیل شد. این کشور به عنوان عضو شورای امنیت از تصمیم های موردحمایت آمریکا در سازمان ملل، پشتیبانی کرد و نیروهایی را برای مشارکت در اشغال عراق اعزام نمود. اسپانیا در مسایل مربوط به اسرائیل با شارون هم پیمان شد. ازنار تاکید می کرد که در مسایل ایالت ها سوسیالیست ها در برابر «تروریسم» و به ویژه درمورد «اتا» بسیار منعطف بودند (گرچه گونزالس پیوسته با «اتا» در کشمکش بود). ازنار آماده نبود حتی با احزاب محلی که میانه رو نامیده می شدند هیچ گونه سازشی انجام دهد. حزب مردم، میراث خوارسنت های فرانکویی (منسوب به فرانکو) درمورد دشمنی حاد با هر نوع محلی گرایی بود. در عرصه اروپا، اسپانیا و لهستان دو کشوری بودند که در پاییز گذشته، موافقت درباره قانون اساسی جدید اتحادیه اروپا را ناممکن ساختند. این همان قانونی بود که فرانسه و آلمان با قدرت از آن حمایت کردند و البته اینها دو کشوری بودند که بیشترین مخالفت ها را نسبت به سیاست های بوش در عراق، ابراز نمودند.
نظرسنجی ها، یک هفته پیش از انتخابات نشان داد که حزب ازنار پیروز خواهد شد. درست است که اکثریت حزب وی در پارلمان کاهش می یافت اما موکدا، دولت آینده را او تشکیل می داد. آنگاه انفجارها پیش آمد.
اکنون می دانیم که پلیس اسپانیا طی چند ساعت به دولت اطلاع داد که مسئولیت «اتا» در این انفجارها تقریباً ناممکن است و گروهی وابسته به القاعده در این کار دست دارند. اطلاعات پلیس مستند بر اطلاعاتی درباره بمبی منفجرنشده و تحلیل محتویات آن بود. دولت این اطلاعات را پنهان کرد و همچنان ادعا نمود که مسئولیت برعهده این سازمان باسکی است. زمینه سیاسی این اقدام، آشکار است. نخست آن که «اتا» بر اندیشه ازنار و حزب مردم چیره بود؛ همان گونه که صدام حسین و عراق بر اندیشه بوش و نومحافظه کاران چیره بودند. نه ازنار و نه بوش نمی خواستند که پرتو اساسی را بر قاعده بتابانند. افزون بر آن، ازنار می دانست که با فرارسیدن موعد انتخابات که سه روز بعد می بایست انجام شود، انتخاب کنندگان اسپانیایی درصورت اعلام مسئولیت القاعده در این انفجارها، احساس خواهند کرد که این امر، بهای دخالت اسپانیا در اشغال عراق است؛ به ویژه آن که اکثریت قریب به اتفاق رای دهندگان (و از آن میان هواداران حزب مردم) در سال ۲۰۰۳ گفته بودند که با دخالت اسپانیا در جنگ مخالف اند.
لذا ازنار، دست به بازی دروغین بزرگی زد و این کار را شخصا انجام داد. اما با فرارسیدن روز جمعه، پلیس اسپانیا تهدید کرد که دولت را افشا خواهد کرد زیرا مایل نیست به بی کفایتی متهم گردد.
درنتیجه، وزیر کشور می بایست راه را آماده می کرد و اعلام نمود که دولت در جست وجوی همه گناهکاران احتمالی است. گرچه هنوز معتقد است که «اتا» به طور مرجح گناهکارترین است، اما دلایل متضاد با این فرضیه رو به افزایش بود. با فرارسیدن روز شنبه، تظاهراتی در نواحی مختلف اسپانیا انجام شد که گمراه کردن ملت توسط دولت را محکوم می کرد. بسیاری از سرمقاله نویسان مطبوعات گفتند که از نوشتن سرمقاله هایشان در روز قبل، پشیمان هستند. آنان گفتند که ازنار فریبشان داده است. روز یکشنبه، دولت با قدرت از حاکمیت بیرون رانده شد. خوزه لویی رودریگز دوباتیرو، رهبر حزب سوسیالیست بلافاصله اعلام کرد که وعده انتخاباتی خود را درباره خروج نیروهای اسپانیایی در عراق در روز سی ام ژوئن محقق خواهد ساخت. وی این وعده را مدت ها پیش از وقوع انفجارها داده بود.
انتظار می رود دولت جدید اسپانیا، گفت وگو درباره عدم تمرکز بیشتر در کشور را ازسر گیرد؛ به ویژه آن که احزاب محلی نیز از واکنش علیه ازنار بهره مند شدند. وزیر خارجه آینده اسپانیا بلافاصله به پاریس رفت تا با ژاک شیراک رییس جمهور فرانسه درباره تمایل اسپانیا برای پیوستن دوباره به اروپا و بررسی قانون اساسی جدید آ ن گفت وگو کند. دو هفته طول کشید تا وزیر کشور اعتراف کند که هیچ دلیلی مبنی بر دخالت سازمان «اتا» وجود ندارد.
انفجارهای اسپانیا به مساله غافلگیرکننده و ناراحت کننده اسپانیا تبدیل شد. کشورهای کوچک دیگری در آمریکای لاتین پیشنهاد کردند که اسپانیا را الگو خواهند ساخت و نیروهایشان را از عراق بیرون خواهند کشید (هندوراس در این زمینه از همه صریح تر بود). اکنون اروپا به شکلی غافلگیرکننده و شگفت انگیز به روند خود بازگشته است. لهستانی ها اشاره کردند که ممکن است بعد از این جزو مانع تراشان (قانون اساسی اروپا) نباشند و از موضع پیشین خود عقب خواهند نشست. هواداران دولت بوش، یورش سنتی خود را برای مسخ دیگران آغاز کردند.
آنان گفتند که اسپانیایی ها ترسو و تسلیم تروریسم شده اند.
این سخنان تاثیر اندکی در مردم اسپانیا و دیگر مردمان کشورهای اروپایی داشت زیرا این توصیف ها، آشکارا با واقعیت اسپانیا در تعارض اند.
جعلی بودن این حمله – به ویژه – آشکار بود زیرا دولت بوش در هفته بعدی در معرض یورش موازی قرار گرفت. زیرا عمدا قرائت اشتباهی از وضع جهانی ارائه داده و ملت آمریکا را گمراه کرده بود. ریچارد کلارک، که ریاست گروه مبارزه با تروریسم در دولت بوش را به عهده داشت (و این منصب را طی سه دولت گذشته نیز اشغال کرده بود) رییس جمهور آمریکا و همکاران اصلی اش را متهم کرد که در سال ۲۰۰۱ عمدا سازمان القاعده را نادیده گرفتند زیرا هدفشان، ادامه سیاست تاکید بر عراق به عنوان یک مشکل بود. این امر در روزهای پیش و پس از حملات ۱۱ سپتامبر رخ داد. بوش و ازنار، دو پرونده از همان گروه به شمار می روند که در یک خط موازی حرکت می کنند.
اتهام های کلارک بیهوده نیست و نگرانی را در میان انتخاب کنندگان آمریکایی دامن می زند و البته زیان بیشتری به بوش می رساند زیرا این اتهام ها مورد حمایت افرادی قرار گرفته است که به علت موقعیتشان می توانستند از آن چه که در شوراهای عالی دولت بوش در سال ۲۰۰۱ می گذشت مطلع شوند. در میان اینان دو تن از معاونان پیشین کلارک نیز دیده می شوند: پل اونیل وزیر پیشین خزانه داری و ژنرال دونالد کریک، معاون پیشین مشاور امنیت ملی و البته بسیاری از مسئولان بلندپایه دیگر را می توان به آنها افزود. شاید بوش، زمان کافی برای جبران داشته باشد اما ایالات متحده آمریکا به احتمال قوی قادر نیست در سی ام ژوئن – تاریخی که امیدوار است در آن یک دولت عراقی حاکم سرکار بیاورد – نیروهایش را به میزانی که امیدوار است به آمریکا بازگرداند و در نتیجه دولت بوش از دستیابی به پاداش انتخابات که چنین گامی تامین کننده آن است، ناکام خواهد ماند. نیز اروپا نمی تواند خود را با دغدغه های رییس جمهور آمریکا، همگام سازد. بوش کار خوبی خواهد کرد اگر این جمله مشهور نخستین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا را به طور جدی درنظر بگیرد: «می توانی همه مردم را برای مدتی فریب دهی و می توانی برخی از مردم را برای همیشه فریب دهی اما نمی توانی همه مردم را برای همیشه فریب دهی.»
* ایمانوئل والرشتاین – استاد مطالعات پیشرفته در دانشگاه «ییل» آمریکاست.

Latest News

کشمکش ترک و فارس در ایران


قالت لي الشجرة: هنا مرغنا أنف الجيش الفارسي في الوحل


جلوه هاى زشت و زيبا در قيام مردم


پیام من به ملت کورد در تلویزیون کورد کانال


با اين شعار مسموم برخورد كنيم: ما آریایی هستيم عرب نمى پرستيم


Facebook

Twitter

Flickr