یوسف عزیزی
دوستان ترک آزربایجانی، بعد از دو روز برنامه کاری – تظاهرات و سمینار – ما را به سفر دریایی بردند. ساعت پنج بعد از ظهر، من و صالح حمید همراه با چهارده تن از این دوستان، از استکهلم سوار یک کشتی سیاحتی یازده طبقه شدیم و بیست و چهار ساعت در دریای بالتیک، وقت خوشی داشتیم. حدود ساعت پنج ونیم، شش صبح به جزیره ای به نام “آلاند” در فنلاند رسیدیم. یک ساعت واندی در این جزیره مکث کردیم و سپس به استکهلم بازگشتیم. در راه بازگشت به بالاترین قسمت کشتی رفتیم که مسافران می توانستند بروند. در آنجا چشم ام به پرچمی افتاد که بر بالاترین نقطه دکل کشتی در اهتزاز بود. این پرچم نه شباهتی با پرچم سوئد داشت و نه با پرچم فنلاند. از دوستانی که سال هاست ساکن سوئد اند در باره این پرچم پرسیدم. گفتند این پرچم همان جزیره “اولاند” فنلاند است که حدود چهل هزار نفر جمعیت دارد. مردم این جزیره واقع در دریای بالتیک، به زبانی آمیخته از فنلاندی و سوئدی صحبت می کنند و دارای دولت محلی و پارلمان خاص خود هستند. حتی پلاک های خودرو هایشان نیز با خودروهای فنلاند فرق دارد. در واقع این جزیره به اندازه “کوت عبدالله” اهواز جمعیت دارد اما دارای حکومت محلی فدرال در چارچوب نظام فدرال کشور فنلاند است. شما قیاس کنید، “کوت عبدالله” هیچ، کل ملت عرب در ایران را که جمعیت اش از پنج – شش ملیون کمتر نیست، اجازه نمی دهند به زبان مادری خود آموزش ببیند. هرکس پرچم این ملت را بالا ببرد یا با تیر پاسداران و بسیجیان کشته می شود یا اگر دستگیر شود به حبس های طویل المدت محکوم می شود. اگر این تبعیض و بی عدالتی را به همه ملل ساکن ایران تعمیم دهیم عمق فاجعه بیشتر می شود. به راستی با این ظلم فاحش، چگونه می خواهید عرب و ترک و کرد و بلوچ و ترکمن احساس شهروندی ایرانی بکنند؟ در روزهای آینده در باره سیستم فدرال سوئد نیز خواهم نوشت.