ناصر خاكسار را نخستين بار در خانه هميشه شلوغ شيخ محمد طاهر شبير خاقانى ديدم. بارها، قبل از چهارشنبه سياه محمره. مى آمد تا چك بانكى امضا شده شيخ را بگيرد و خرج سنديكاى كارگران بيكار پروژه اى بكند كه در ساختمانى در عبادان دفترى داشتند. شيخ شبير خاقانى مى دانست كه ناصر خاكسار چپ است و برادرانش نسيم و منصور ، ماركسيست اند، اما به او كمك مى كرد. شيخ يك ليبرال تام بود و اهل مدارا با همه گرايش هاى سياسى. هنوز قيافه ناصر با جثه نسبتا چاق اش در خاطرم مانده است. سازمان فداييان او را كانديداى مجلس كرد از عبادان در دوره اول،اما او گرچه به راى فراوانى دست يافت اما به مجلس راه نيافت. ناصر خاكسار فعال كارگرى بود و سنديكاليست و همچون نسيم با مردم عرب در آميخته و از شووينيسم به دور. اين را در رفتارش با كارگران سنديكاى پروژه اى ديده ايم كه اكثريتشان عرب بودند. يزله كارگران سنديكا اين بود:”سنديكه انسويلچ هيبه”. در سال ٥٨ رهبرى سنديكاى كارگران پروژه اى با فعالان چپ غير عرب بود همچون حالا كه اكثريت عرب كارگران هفت تپه ترجيح مى دهند، چپ غير عرب در راس سنديكا باشد . ظاهرا صنايع فولاد اهواز يك استثنا بود. اين امر تهمت سنگين تجزيه طلبى بازجويان رژيم را از آنان دور مى كند.برادرش منصور را قبل از انقلاب در دانشگاه اصفهان ديده بودم ، همدانشگاهى برادرم عزيز بود. نسيم را هم در پاييز ٥٩ در كانون نويسندگان ديدم. او را از قبل مى شناختم و شيفته قصه هايش بودم كه زندگى خلق عرب را با زبانى ساده بازگو مى كرد. تبار خانواده خاكسار اساسا به برازجان مى رسد.ناصر خاكسار ديروز در سن هشتاد و پنج سالگى درگذشت.روانش شاد.
يوسف عزيزى بنى طرف
٢٧/٨/٢٠٢٠