شاملو، شما چرا؟ / یوسف عزیزی بنی طرف

شاملو

روز دوم مرداد، بيستمين سالروز درگذشت احمد شاملو بود. بگویم که ما از همان دوران دانشجویی با شعر شاملو زندگی کردیم و روحیه گرفتیم تا با پلیدی های شاهنشاهی مبارزه کنیم. وقتی کوه می رفتیم شعرش را ترنم می کردیم و زمانی که نیمه های شب دیجور ، شب زنده داری می کردیم، شعرش را دکلمه. شعرش برای زیبرم، ما را به عرش اعلا می برد و ‘دهانت را می بویند’ راهنمای ما به سوی زیبایی و رهایی بود. با اختصاص صفحاتی از کتاب هفته اش به مساله کردها، حس می کردیم او در سیاست هم با ماست. بُعد آزادیخواهی سیاسی اش را می دیدیم در مقاله هایش در هفته نامه ‘آزادی’ جبهه دموکراتیک ملی. نیز جرات اش را در نقد ابوالقاسم فردوسی می ستودیم. اما او که سر بزنگاه ها بر خلاف امواج شنا می کرد در سال های اخیر در برابر موج راسیسم عرب ستیز و ترک دشمن به اینجا رسید که از نام عربی اش و لقب ترکی اش، ابراز انزجار می کند. بعید است از شاعری چون شما شاملو! حیف است.

“شهروندی با اندام و هوشی متوسط.

نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل می‌پیوندد.

نامِ کوچکم عربی‌ست

نامِ قبیله‌یی‌ام تُرکی

کُنیَتَم پارسی.

نامِ قبیله‌یی‌ام شرمسارِ تاریخ است

و نامِ کوچکم را دوست نمی‌دارم”

(احمد شاملو، کتاب مدایح بی صله، شعر ‘در جدال با خاموشی)

شماری بر این باوراند که شاملو در اینجا با اسلام سر ستیز دارد نه عرب، و من می گویم، او خود با زبان شیوای پارسی گوید از نام ‘عربی’ اش بدش می آيد و نگفته اسلامی. عرب مفهومی است مشخص و اسلام و آخوند مفهومی دیگر.  ضمنا احمد قبل از این که نام پیامبر باشد در قبل از اسلام در میان عرب ها رواج داشت و ربطی به اسلام و پیامبرش ندارد. بل حتی نزد عرب های مسیحی نیز معمول بوده است.هم اکنون نیز، عرب، فقط مسلمان نیست، مسیحی است، مندایی است، بهایی است و بی دین. وانگهی  احمد شاملو از نام ترکی اش نیز نفرت دارد و ترکان را شرمسار تاریخ می خواند. اینها – به گمانم – نشانگر رگه هایی از نژادگرایی است. اما مساله، ژرف تر از اين صحبت هاست. راسيسم ضد عربى ( وتا حدى ضد تركى) در روان ناخودآگاه اغلب نخبگان ایرانی رسوب يافته است. اين را من نمى گويم، يك بار فریبرز رييس دانا به من گفت: “گاهی چیزهایی علیه عرب ها می نویسیم بی آن که فکر کنیم این چیز بدی است و عرب ستیزی و نژادپرستی است. و اگر عرب ستيزى مى نگاريم اغلب از روان ناخودآگاه ماست”.

طنز روزگار آن که زبان شاملو در همان شعر- ودیگر شعرهایش – بی واژگان عربی الکن است. در این شعر، حتی از واژه ثقیل عربی کنیت (با اعراب) بهره گرفته است که أساسا در زبان فارسی نوین کاربرد کمتری دارد. پارادکس نفرت از عرب و بهره گیری از زبان عرب.  نمك خوری و نمکدان شکنی.

پس از آن پیشینه بلند ترقی خواهی، شاملو در این شعر، دو ملیت ترک و عرب را در جامعه ایران آزرده است و به نوعی به تقسیم بندی اساطیری این جامعه به دو گروه ایرانی وانیرانی گردن نهاده است و این همان موج خطرناکی است که پیشتر به آن اشاره کردم. نگاه اساطیری با نگاه نوین سیاسی و جامعه شناسی منافات دارد.

من اغلب مطالب منتشر شده اين روزها را درباره بيستمين سالمرگ شاملو خوانده ام، از نویسندگانی با گرایش های گوناگون سیاسی، هيچ يك به اين شعرى كه ذكر كردم اشاره اى نكرده اند. واين يك چراى ديگر است. به گمانم این سکوت برای عده ای نشانگر خشنودی است و استتاری بر یک خطای دید با قصد همذات پندارى با شاعر؛ و برای شماری دیگر بی توجهی به اين موضوع است، زیرا موضوع ‘دیگری’ است.

چندی پیش، شاعری عراقی به نام سعدی یوسف سخنان توهین آمیزی را در باره کردها نوشت که با نقد و اعتراض اغلب شاعران و قلم به دستان عراقی رو به رو شد. سعدی یوسف در حد و وزن احمد شاملو نیست. شاملو را می توان با ادونیس و درویش مقایسه کرد با همان تاثیر سترگ در جامعه. از این رو به نظر می رسد برای رهایی از تبلور تلنبار رسوبات نژادی – به هر دلیل تاریخی، جغرافیایی یا سیاسی – و تاثیر ویرانگر آن بر یگانگی جامعه، چاره ای جز نقد نیست. و این بیش و پیش از هر چیز باید توسط خود نخبگان هموطن پارسی صورت گیرد.ضمنا فقط شاملو نیست، این سیاهه طولانی است.

منتشر شده در سایت کانون نویسندگان در تبعید در روز ۲۹/۷/۲۰۲۰ با لینک زیر:

شاملو، شما چرا؟ / یوسف عزیزی بنی طرف

Latest News

کشمکش ترک و فارس در ایران


قالت لي الشجرة: هنا مرغنا أنف الجيش الفارسي في الوحل


جلوه هاى زشت و زيبا در قيام مردم


پیام من به ملت کورد در تلویزیون کورد کانال


با اين شعار مسموم برخورد كنيم: ما آریایی هستيم عرب نمى پرستيم


Facebook

Twitter

Flickr