ملت عرب در ایران: فدرالیسم یا استقلال؟

PIc 1

یوسف عزیزی بنی طرف

ایران گلوبال: پنجشنبه, 2آوریل 2015

این پرسش را – البته – می توان به شکل کلی زیر نیز مطرح کرد: “حقوق ملل در ایران؛ فدرالیسم یا استقلال”. این موضوع سخنرانی من بود در سمینار حزب تضامن دموکراتیک اهواز که چند روز پیش در لندن برگزار شد.

در واقع پاسخ قطعی به این پرسش دشوار را خود این ملت ها باید بدهند اما من در اینجا دیدگاه خودم را مطرح می دهم و از مفاهیم آغاز می کنم.
این پرسش را – البته – می توان به شکل کلی زیر نیز مطرح کرد: “حقوق ملل در ایران؛ فدرالیسم یا استقلال”. این موضوع سخنرانی من بود در سمینار حزب تضامن دموکراتیک اهواز که چند روز پیش در لندن برگزار شد.
در واقع پاسخ قطعی به این پرسش دشوار را خود این ملت ها باید بدهند اما من در اینجا دیدگاه خودم را مطرح می دهم و از مفاهیم آغاز می کنم.
حقوق Rights همانا “اصول قانونی و اجتماعی یا اخلاقی برای آزادی یا شایستگی اند”. نیز باید اشاره کنم، برخلاف نظر بخشی از ایرانیان، کشور ایران ملل مختلفی را در بر می گیرد نه اقوام. اینان برای انکار “ملت بودن” بلوچ ها، ترک ها، ترکمن ها، عرب ها و کردها می گویند که “ملت” باید دولت داشته باشد وگرنه “قوم” نامیده می شود و نباید مولفه های مختلف اتنیکی در ایران را ملت بنامیم. به باور من، اگر هم این منطق معیوب را بپذیریم، در جهان، ملت هایی وجود دارند که ملل بدون دولت Stateless Nations نامیده می شوند. این اصطلاح چند سالی است که در حقوق بین الملل رایج شده. بنابراین اطلاق عنوان “ملت” به مولفه های اتنیکی، مذهبی و زبانی در ایران، عین صواب است.
ویکیپدیا در این باره می گوید: “ملت بدون دولت، گروهی است اتنیکی، یا دینی یا زبانی، یا هر گروه منسجم دیگری که درون یک “ملت – دولت” (NationState)، اکثریت را تشکیل نمی دهد. طبق این تعریف حقوقی، این گروه ها باید Should have) ) دارای دولتی شوند که بیانگر مصالح شان باشد.
این از جنبه نظری، اما از لحاظ عملی می توان به ملت هایی اشاره کرد که دولت ندارند اما جامعه بین الملل آنها را به رسمیت شناخته است، مثل ملت عرب فلسطین و ملت کورد.
بی گمان هدف هر ملتی در جهان، برپایی دولت ملی خویش است. برخی نیز در همین راستا کوشش می کنند اما به رغم همه تحولات جهانی، خواسته همه ملت ها در زمینه حق تعیین سرنوشت تحقق نیافته است. ضمنا ما در ایران، در این عرصه نه تنها در دنیا بلکه در منطقه نیز در انتهای لیست قرار داریم. به نظر من در دو حالت می توان بر “حق تعیین سرنوشت” تاکید کرد: فدرالیسم یا استقلال. یعنی حق تعیین سرنوشت در چهارچوب جغرافیای ایران یا برای جدایی از ایران. این حق هر شخص یا گروه عرب اهوازی است که خواستار استقلال اقلیم عربستان اهواز شود حتی اگر این اقلیم در دوره هایی از تاریخ خود مستقل نبوده باشد. درصورتی که می دانیم این اقلیم عملا در دوره هایی مستقل هم بوده است. اما برای گزینش میان این دو گزینه – استقلال یا فدرالیسم – باید وضع بین المللی، منطقه ای و داخلی ایران را به دقت بررسى کنیم و به شعار دهی و احساسات محض بسنده نکنیم.
وضع بین المللی: هیچ یک از کشورهای قدرتمند جهان نظیر آمریکا، کشورهای اتحادیه اروپا، روسیه و چین خواهان تجزیه ایران نیستند. به اینها باید کشورهای اسلامی را اضافه کنیم که اغلب حتی با بیانیه های سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران مخالفت می کنند.
وضع منطقه: کشورهای مهم منطقه یعنی ترکیه، عراق، مملکت عربی سعودی و پاکستان به سبب بافت اتنیکی و مذهبی شان با تجزیه ایران مخالف اند.
وضع داخلی: این عامل بسیار تعیین کننده است. در اینجا به دوره های از تاریخ نوین که عربستان حویزه در آن مستقل بوده، اشاره می کنم. (در گذشته حویزه و اکنون اهواز مرکز اقلیم عربستان است).
نخست، برپایی مملکت مشعشعیان: این مملکت در سال 1436 م توسط محمد بن فلاح مشعشعی تاسیس شد وتا عهد شاه اسماعیل صفوی مستقل بود. شاه اسماعیل وارد حویزه پایتخت این مملکت شد و آن را به امپراتوری خویش ضمیمه کرد. از آن پس مملکت عربستان جزو ممالک محروسه شد اما با زبان و فرهنگ، بل ومرزهای مشخص. در واقع اگر بخواهیم با زبان امروز سخن بگوییم، مملکت عربستان از خودمختاری کامل برخوردار بود و به شاهان مقتدر صفوی فقط مالیات می پرداخت.
اما عرب ها چگونه توانستند در عهد سلطان علی بن محمد مشعشع، مملکت مستقل عربستان را که حویزه پایتخت اش بود، به اوج عظمت اش برسانند، به گونه ای که مرزهایش از جنوب به قطیف واحساء، از شمال به صحنه وکرمانشاه، از غرب به کوه های زاگرس و از شرق به کوت و حله و بصره برسد؟ علت عمده برپایی این مملکت عربی در این خطه، ناشی از ضعف دولت مرکزی در عهد حکومت های قره قوینلو و آق قوینلو و وجود ملوک الطوایف در ایران بود.
دوم، دولت اول کعبیان: شیخ سلمان بن ناصر (شیخ قبیله البوناصر) از هرج و مرجی که بعد از مرگ نادرشاه در امپراتوری افشاریه ایجاد شده بود، بهره گرفت. او پس از سستی خاندان مشعشع در حویزه، در سال های 1730 – 1767 مملکت مستقل عربستان را به مرکزیت فلاحیه (شادگان کنونی) تاسیس کرد. پاشای بغداد کوشید او را مطیع خود سازد اما نتوانست. کریم خان زند نیز بارها کوشید تا بر شیخ سلمان فایق آید واستقلال عربستان را نقض کند اما موفق نشد. انگلیسی ها نیز برای این منظور ناوگان دریایی شان را به کار بردند اما حریف ناوگان دریایی شیخ سلمان بن ناصر و لشکریانش نشدند. شیخ سلمان از تضادها وکشمکش های میان دولت های قدرتمند اواسط قرن هجدهم یعنی عثمانی ها، زندی ها و انگلیسی ها استفاده کرد. این قدرت های متنازع، امیر نشین عربستان را در محاصره داشتند اما نتوانستند برآن چیره شوند و استقلال آن را نقض کنند. عربستان در دوره شیخ سلمان بن ناصر، شاهد دوران بی سابقه زرین شکوفایی اقتصادی بود.
دولت دوم کعبیان: مملكت عربستان در دوره شیخ خزعل بن جابر (1897 – 1925) به اوج اقتدار خود رسید واساسا جزو ممالک محروسه قاجار به شمار می رفت. در دوره شیخ خزعل، عربستان شبه مستقل بود تا این که امپراتوری بریتانیا در سال 1920 در باره تبعید شیخ خزعل وانضمام قطعی مملکت عربستان به ایران با رضاخان پهلوی توافق کرد. در واقع عربستان در دوره شیخ خزعل اسما تابع ایران بود اما عملا یک امیرنشین مستقل به شمار می رفت. به باور من، بر خلاف دوره اول مشعشعیان و دوره اول کعبیان، شیخ خزعل با مانعی به نام پیدایش ناسیونالیسم فارس محور رو به رو شد که در دوره رضا خان به اوج خود رسید.
وضع دیگر ملل در ایران: نخست، ملت کرد. در سال 1946 حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری قاضی محمد “جمهوری مهاباد” را تاسیس کرد. این جمهوری مستقل بود اما حزب دموکرات در کنگره های بعدی اش، از هدف استقلال دست کشید وشعار “دموکراسی برای ایران، خود مختاری برای کردستان” را سرلوحه مبارزات خود قرارداد. این شعار از سال 2003 به شعار “دموکراسی برای ایران وفدرالیسم برای کردستان” تبدیل شد. اغلب سازمان های سیاسی کرد نظیر کومله نیز همین هدف را دنبال می کنند. حتی “پژاک” هم که به نبرد مسلحانه علیه ج اا مشغول است، شعار استقلال کردستان را مطرح نمی کند، بلکه خواهان برپایی “کنفدراسیون” خلق های ایران است.
دوم، ملت بلوچ. اغلب شخصیت ها و احزاب سیاسی بلوچ – از جمله سازمان سیاسی نظامی جیش العدل – خواهان برپایی نظام فدرال در ایران اند. گفتنی است که ملت بلوچ نیز در دوره ای از تاریخ نوین خود مستقل بوده.
سوم، ملت آذربایجان: هردو گرایش فدرالیستی واستقلال خواهی در میان نخبگان وگروه های سیاسی آذربایجان مشاهده می شود اما در سال های اخیر، گرایش دوم، به ویژه در خارج رو به افزایش است. در واقع آن چه را که از درون ایران می شنویم عمدتا مطالبه حقوق زبانی و فرهنگی و تاسیس فرهنگستان زبان ترکی در آزربایجان است. لایه ها و بخش هایی از ملت ترک آذربایجان، رغبتی به جدایی از ایران ندارد، واین برخاسته از درهم تنیدگی مصالح بورژوازی ترک و بورژوازی فارس است. ما شاهد حضور بورژوازی ترک آذربایجانی در پایتخت ایران هستیم که شاهرگ اقتصاد کشور است. این طبقه، مشارکت اقتصادی نیرومندی در بازار، کارگاه ها، کارخانه ها وحتی در واحدهای کوچک کسب وکار تهران دارد.
درهمسایگی ما، کشورهای فدرال روسیه، امارات متحد عربی، عراق – و به نوعی – پاکستان وجود دارند. نیز ملت های یمن، سوریه و لیبی هم برای برپایی فدرالیسم می کوشند. فراموش نکنیم که طی دو سه دهه گذشته، نظام های فدراتیو در اسپانیا، آفریقای جنوبی، برزیل، آرژانتین، مالزی و چند کشور دیگر پدید آمد و البته پیش از آن، در کشورهای سویس، چین، هند، بلژیک، کانادا، آلمان و ایالات متحد آمریکا و ده ها کشور دیگر برپا شده بود.
نیز مللی که طی دهه های اخیر به استقلال کامل دست یافتند قبلا دارای سیستم فدرال بودند، از جمهوری های اتحاد شوروی و یوگسلاوی سابق گرفته تا بنگلادش و تیمور شرقی و سودان جنوبی.
در ایران – اما – به رغم اعتلای مبارزه ملل غیر فارس و همنوایی اندک – اما همراه با فریبکاری اصلاح طلبان و عملگرایان – ، نهادهای رسمی و غیر رسمی حامی زبان فارسی هنوز حتی با اجرای اصل پانزده قانون اساسی مخالفت می کنند، اصلی که برآموزش زبان های غیر فارسی در مدارس واقع در مناطق این ملل تاکید دارد.
با توجه به آن چه که در باره وضع اقلیم عربستان در تاریخ نوین و نیز در باره شرایط بین المللی، منطقه ای و داخلی گفته شد، این پرسش مطرح می شود که آیا شرایط برای استقلال ملل غیر فارس از ایران آماده است؟ این مقوله مورد شک و تردید است. به باور من برای دستیابی به حقوق برابر برای ملل غیر فارس و ایجاد دموکراسی در ایران، چاره ای جز مبارزه این ملل، همراه با نیروها و جنبش های پیشرو اجتماعی و سیاسی جامعه فارس زبان وجود ندارد. رژیم ج اا، تحرک جداگانه هر یک از ملل درون ایران را به آسانی سرکوب می کند و این را در قلع و قمع کنونی توده های عرب اهوازی می بینیم. لذا بر نیروهای فعال این ملل در داخل کشور است که یک کمیته هماهنگی به وجود آورند تا مسوولیت همنوایی و هماهنگی مبارزاتی را با ملتی که در معرض سرکوب قرار می گیرد، به عهده گیرد.

Latest News

کشمکش ترک و فارس در ایران


قالت لي الشجرة: هنا مرغنا أنف الجيش الفارسي في الوحل


جلوه هاى زشت و زيبا در قيام مردم


پیام من به ملت کورد در تلویزیون کورد کانال


با اين شعار مسموم برخورد كنيم: ما آریایی هستيم عرب نمى پرستيم


Facebook

Twitter

Flickr